قوله تعالى: «و قیل للذین اتقوْا» الآیة... هم مدحست و هم تهنیت و هم بشارت، مدح نیکو و تهنیت بسزا و بشارت تمام، مدح آنست که ایشان را بصفت تقوى بستود گفت: «و قیل للذین اتقوْا». تهنیت آنست که ایشان را در دنیا حسنه مهنا داد گفت: «للذین أحْسنوا فی هذه الدنْیا حسنة». بشارت آنست که ایشان را سراى پیروزى و ملک جاودانى وعده داد که: «و لنعْم دار الْمتقین جنات عدْن» گفت نیک سراى است و خوش جاى جنات عدن متقیان را، همانست که آنجا گفت: «تلْک الْجنة التی نورث منْ عبادنا منْ کان تقیا»، آن بهشت بدان نیکویى و سراى بدان پیروزى و نعیم بدان فراخى و آسانى کسى را ساخته‏ایم که در کوى تقوى منزل دارد و ایمان خویش بلباس تقوى آراسته دارد. مصطفى (ص) گفت: «الایمان عریان و لباسه التقوى»


هر مسافرى را زادى باید در آن سفر که پیش دارد و مسافر راه حقیقت را زاد تقوى است: «و تزودوا فإن خیْر الزاد التقْوى‏». اگر کسى را از تقوى نشان توان داد آن درویشان صحابه اند، بزرگان دین و پیشوایان شریعت و حقیقت که در طلب جمال دین از اوطان خویش هجرت کردند، غریب وار جان و دل خویش از اندوه دین و درد اسلام بگداخته و نهاد ایشان از تیمار مسلمانى بیمار و نحیف گشته و بر دوستى خدا و رسول (ص) تن سبیل و جان فدا کرده، نیکو گفت آن جوانمرد که گفت:


ازین مشتى ریاست جوى رعنا هیچ نگشاید


مسلمانى ز سلمان جوى و درد دین ز بو دردا

لا جرم ایشان را بود در دنیا نعمت حلاوت طاعت و صفاء وقت و حصول استقامت و زیادت توفیق در اعمال و تحقیق در احوال اینست که الله تعالى گفت: «للذین أحْسنوا فی هذه الدنْیا حسنة». و قیل تلک الحسنة ان یبلغهم منازل الاکابر و السادة، قال الله تعالى: «و جعلْنا منْهمْ أئمة یهْدون بأمْرنا لما صبروا» در طاعت راغب بودند و بر خدمت مواظب تا بدرجه امامت رسیدند و منزلت سادات و اکابر یافتند و از برکات ارشاد ایشان در راه دین مریدان خاستند و بچراغ علم ایشان براه شریعت و حقیقت رفتند فتحقق فیهم‏


قول النبی (ص): «لان یهتدى بهداک رجل خیر لک من حمر النعم»، ثم قال: «و لدار الْآخرة خیْر»


لان ما فیها یبقى و لیس فیها خطر الزوال و لان فى الدنیا مشاهدة و فى الآخرة معاینة، فرق میان مشاهده و معاینه است که مشاهده بر خاستن عوائق است میان بنده و میان حق و معاینه هم دیدارى است عارفان را، امروز مشاهده دلست و فردا هم مشاهده دل بود، هم معاینه چشم، و معاینه سه چیز است: بچشم اجابت فرا مجیب نگرستن و بچشم انفراد فرا فرد نگرستن و بچشم حضور فرا حاضر نگرستن.


پیر طریقت گفت: اى جوانمرد بدورى از خود نزدیکى وى را نزدیک باش و بغیبت از خود حضور وى را بکرم حاضر باش، وى جل جلاله نه از قاصدان دور است، نه از طالبان پنهان، نه از مریدان غائب.


«جنات عدْن یدْخلونها» چه بزرگوار جایى و چه نیکو سرایى که رب العزه بخودى خود میگوید: «و لنعْم دار الْمتقین جنات عدْن»، خوش جایى است که در آن همه زندگى است، مرگى نیست. همه جوانى است، پیرى نیست. همه تن درستى است، بیمارى نیست. بنده در آن جاودانى است، بیرون آمدنى نیست. در هواى بهشت سرما و گرما نیست، آفتاب و ظلمت نیست، سموم و زمهریر نیست، راست چون روز نوبهارست، همه بنفشه زار و گلزارست، نسیم خوش و مرد جوان و تن درست و دل شاد و جان خرم. و در جمله بهشتیان بر دو گروه‏اند: از یک گروه سخن توان گفت و از دیگر گروه نه، و آن یک گروه که ازیشان سخن توان گفت کمینان‏اند فهمها و وهمها بقدر نعمت ایشان نرسد و زبانها شرح آن بر نتابد. و خبر درست است از مصطفى (ص) که قصه آن مرد گفت که هزار سال در آتش خواهد بود وانگاه برهد. گفت که او را از بهشت چندان که همه دنیا بدهند و ده بار دیگر چندان که این جهانست از اول گیتى تا آخر بدهند. و اگر اهل بهشت بمهمان او آیند همه را فراخ طعام و شراب دهد و همه را لباس و مرکب دهد و از آنچ او را دادند پر پشه‏اى نقصان درنیابد، و کمال نعمت آنست که هرگز بریدنى نیست چنانک گفت: «عطاء غیْر مجْذوذ».


از روى اشارت میگوید: بجفاء رهى عطاء خود دریغ نداشتیم دیدیم آنچ دیدیم و مهر خود ازو بر نداشتیم.


«الذین تتوفاهم الْملائکة طیبین» طاهرة انفسهم من التدنس برهج المخالفات و طاهرة قلوبهم عن العلاقات و اسرارهم عن الالتفات الى شى‏ء من المخلوقین و المخلوقات، «یقولون سلام علیْکمْ ادْخلوا الْجنة» منهم من یخاطبه بذلک الملک و منهم من یکاشفه بذلک الملک.